سلام زمستونی ولی به داغی خورشید تابستونی
چنان با شورُ نغمه ،شعرُُ داستان
خرامان میرسد از راه زمستان
شمردم من ز چله تا به نوروز
نمانده هیچ جز هشتادُ نه روز
کنون معکوس بشمارید یاران
که در راه است فصل نوبهاران
به قول پرهام شب لَیدای 1391 خونه بابابزرگ
سلام
این هم نمونه ای از شاهکارهای جوجه رنگـــی
(انگری برد هشت پایی )
سلام
شادی ...
تاجی که در کودکی همواره بر سر داشتیــــم ...
سلام
باز هم اولِ مهر...
بازیِ کیف و کتاب
دفترِ کاهی و مشق
زنگِ املا و حساب!
صف به صف، نوبت کیست؟
بچه ها آمده اند
خنده ها بر لب شان
وه، چه زیبا شده اند!
دم دمِ خاطره هاست
جوششِ زنگ و صداست
سلام
شنبه 11 شهریور ماه پرهام برای اولین بار تماشای فیلم در سینما رو تجربه کرد ! بله برای اولین بار ! چون همیشه برای بردنش به سینما ترس ازین داشتم که نکنه خسته بشه ... یا خیلی زود باشه برای این تجربه و یا اینکه اصلا بخواد با کم حوصلگی نظم سینما رو هم به هم بزنه ... خلاصه که چندینُ چند دلیل برای نبردن به سینما ...
تجربه خوبی بود به خصوص که اولین تجربه با فیلم کودکانه کلاه قرمزی شروع شد .پرهام هم کلی لذت برد و خوشحالمون کرد با همکاریش
__________________________________________________________
همونطور که به پرهام قول داده بودیم یه جشن تولد کوچیک (1391/6/15) هم توی مهد و با همکاری مسئولین مهد , بچه ها والبته پرهام گرفتیم ...