سلام زمستونی ولی به داغی خورشید تابستونی
چنان با شورُ نغمه ،شعرُُ داستان
خرامان میرسد از راه زمستان
شمردم من ز چله تا به نوروز
نمانده هیچ جز هشتادُ نه روز
کنون معکوس بشمارید یاران
که در راه است فصل نوبهاران
به قول پرهام شب لَیدای 1391 خونه بابابزرگ
بکوی میکده یارب سحر مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی وشمع ومشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
بنالۀ دف ونی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون میرفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمۀ ساقی بشکر بود ولی
زنامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جاودانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش بلبم بوسه حوالت کن
بخنده گفت کیت با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در رهست که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروّت چه تنگ حوصله بود
سلام پرهام جان من همکار بابا بزرگت اقای میردار هستم وبلاگت خیلی قشنگ بخصوصو این پست شب یلدا عکسی که داری دیوان حافظ میخونی بسیار ناز و قشنگ شده امیدوارم در کنار بابابزرگت صدسال شب یلدای خوشی داشته باشی.
سلام هدی جان
ممنونم خانوم که به ما سر زدید و باز هم ممنونم بابت لطفی که به ما دارید
نه الهام جون چرا شرمنده ..یه کمی که هوا بهتر بشه ما هم حتما میایم و بیشتر می تونیم همدیگه رو ببینیم .همینطور بچه ها
ایشالااااااا
یلدا مبارک
خیلی قشنگ بود
عززززززززززززیزززززززززززززززمی
شما بیشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرررررررررر
سلااااام الهام جون .... خودم متوجه شدم که نمی تونه بخونه داشتم باهات شوخی میکردمچقدم که مفصل برام اوشیح دادیراستی عکس یلدایی که گفتی رو گذاشتم
چشم اومدم ...
سلام الهام عزیز...ممنون که اومدین و برامون وقت گذاشتین..
پرهام زیبایی دارین خدا حافظش باشه..
من براتون خصوصی گذاشتم.
سلام مامانی
مرسی از لطفتون ...
بخورمت شیرین خاله یلدات مبارک عزیزم عاشق اون عکسای خوشگلتم
عزیـــــــــــــــــزی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
چی شده عزیزم؟
شب یلدایی تون مبارک ..
اومدیم که شاید ببینیمتون ...اما....متاسفانه نشد.
زمستون خوبی رو پیش رو داشته باشید
سلام سمیرا جون
آره خودمم ناراحت شدم به خدا چون ما جمعه عصر اومدیم و شما شنبه صبح زور دفتید ...
من شرمنده ام ...
شاینا جون رو ببوسید .
سلام الهام جون . چقدر میزی که چیدین با اون برگ های پاییزی زیبا شده ... چه ایده ی جالبی ...
عکسای پرهام جونم خیلی زیبا شده . از کی تا حالا خوندن یاد گرفته که اینقده با دقت داره حافظ رو نگاه میکنه که بخونه !!!!! عزیزم
خوب یلداتونم مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک
سلام مامانی
مرسی عزیزم خونه بابابزرگ پرهام اونجا که عمه پرهام جون این میز رو چیده
راستی پرهام که نمیتونه بخونه فقط وقتی براش نیت کردم ازش خواشتم که خودش دیوان رو باز کنه و به هر کجا که چشمش خورد سرش رو برنگردونه که هم بنده عکس بگیرم هم اینکه فالشو ثبت کنم
نه عزیزم خصوصی نبود ولی مهمون داشتم و نتونستم تائید کنم. شرمنده اینه که هیچ کامنتی رو هنوز تائید نکردم. تازه الانم همسری منتظره که پاشم
ای جانم گل پسر خوشگل
یلدات با تاخیر مبارک خاله جون
الهام جون ببخش سرشبی پرهام نذاشت که جواب بدم و کار به الان کشید
ببخش که با پستم ناراحتت کردم ولی باور کن تازه کلی از حال خودمو حذف کردم و گفتم مثلا" دوستام ناراحت نشن
به هر حال ممنون از مهربونیت. انشالا زمستون شما هم گرم و خوش باشه و البته بعلاوه ی سلامتی
ایشالا همیشه سلامت باشن فرشته های کوچیکمون ... ما چی میخواهیم دیگه
مرسی عزیز دلم از آرزوی قشنگت ...
سلام الهام خانوم مامی نمونه آقا پرهام
ممنون که سر زدید
منم یه بار قبلا اومدم وبتون هم مطالب رو خوندم هم عکس های گل پسر رو دیدم
آرزومندم در کنار خانواده شاد و موفق باشین
هـــوا سرده!
ولی...
خوش بحــال اونایی که این روزا غرق در گرم ترین آغوش هایند...!!
سلام
خیلــــــــــی کار خوبی کردید
ما را بسی شاد نمودید
منم براتون موفقیت رو آرزو دارم همراه با شادی و سلامتی
اشکال نداره عزیزم
این اشتباهات گاهی پیش میاد
پرهام گل رو ببوس از طرف من
قربون شمـــــــــــا
شمام اون عزیز عمه رو ببوس :-*
سلام
یلداتون با تاخیر مبارک
عزیزم من عمه پرهامم نه مامانش
راستش شب یلدا یادم رفت عکس بگیرم. فقط فیلم دارم. حالا باید ببینم مهمونای اون شب عکس دارن یا نه !
سلام
درسته معصومه جون من حواسم نبود نوشتم (مامانی)وگرنه بار اول نیســــــــت که میام وبلاگتون
فقط چون چند تا وبلاگ رو باهم باز میکنم و نظراتشون رو باز میذارم اشتباها شما رو هم مامان خطاب کردم .
ببخشید
سلام عزیز دلم
چه خوبه که دیگه فعالی و اینجائی
همین الان آپ شدیم
من برم بخونمت
وای چه خووب ، اومدیـــــــــــــــــم
به به به به معلومه حسابی خوش گذروندید
چ میزه قشنگی همیشه ب یلدا
ببوس گل پسره خوشگلو
مرســـــــــــــی
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروّت چه تنگ حوصله بود