♥ پــرهـــــام فرشتــۀ زمینی ما ♥

روزهـــــایی با پــــرهام

♥ پــرهـــــام فرشتــۀ زمینی ما ♥

روزهـــــایی با پــــرهام

شقایق

سلام

میدونم که خیلی دیر شده ولی دلیلش رو نمیدونم !

پس دیگه چیزی نمیگم میرم سر اصل موضوع !
تا اونجایی گفتیم که تولد پرهام بودُ دوستاش اومده بودن خونهء ما ...
  • اواخر تابستون دو بار مسافرت رفتیم به شمال 
اول استان گیلان بعد استان مازندران که هر دوتاش هم کلی بهمون خوش گذشت ...




بندر انزلی استان گیلان






استان مازندران ویلای (بابابزرگ) بابا عباس

برای دیدن دنبالهء متن بر روی ادامه مطلب کلیک کنید .

  • این روزای آخر تابستون گذشت تا اینکه فصل پاییز شد و و اول مهر و شروع دورهء جدید مهد پرهام ... نه اینکه توی تابستون مهد نرفته باشه ها رفته بود ولی خیلی تفریحی بود و حالا که اول مهر شده بود میبایست خیلی بیشتر به اون اهمیت میداد چون بیشتر برنامه های آموزشیش از اول مهر ماه شروع میشد ...


روز اول مهر مهد کودک شاپرک

اما روز اول مهر همیشه همین اول مهر میمونه یعنی هیچ فرقی با سال قبل نمیکنه و این دلتنگی و گریه که واقعا از شوق یا ترس و یا نگرانی هست میاد سراغ آدم ... پرهام هم مثل تقریبا 90% بچه ها روز اول مهر و دوره جدید کلاسهاش رو با گریه شروع کرد و این کمی نگرانم کرد اما با گذشت یکی دو روز این نگرانی از بین رفت چرا که همه چیز خیلی زود به حالت عادی برگشت و مثل سابق خیلی شیرین شد ...
اسم کلاس جدید پرهام هم شقایق بود و مربی مهربونشون منصوره جون بود ...

میتونم با جرآت بگم که این دوره حدید و بالاتر رفتن مقطع پرهام توی مهد تاثیر خیلی چشمگیری روی تمام حرکات و حتی بازیهاش داشت .

خیلی بهتر و واضحتر از قبل نقاشی میکشید و کاردستی درست میکرد با هر چیزی که فکرش رو کنید و بشه مربع یا یه خونه کوچولو ساخت این کار رو میکرد و یا حتی کلماتی که به کار میبرد با سابق فرق داشت ...

در کل بیشتر حرکاتش از حالت بچگی اومده بود بیرون  ...





کاردستی های پرهام توی خونه


  • اواخر آبان ماه هم دوباره یک مسافرت کوچولو به شمال داشتیم که اولین برف سال 90 رو هم اونجا دیدیم و بعد از اون به یک جشن تولد کفشدوزکی دعوت شدیم و جاتون خالی با هم رفتیم و بهمون خوش گذشت ....


اولین برف 90 




تولد کفشدوزکی شاینا کوچولو

ایشالا زودی برمیگردیم
فعلا خداحاااااافظ

نظرات 10 + ارسال نظر
پرنیان پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ب.ظ http://sesootkharid.blogsky.com

inja mito0ni vase parhame khoshgeleto0n karton bekhari. weblogeto0n jaleb bo0d. khosham o0mad.

چشم و مرسی از شما

فهیمه مامان پرهام دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ

مامان جونم سلام
میخوام به روزش کنمااا یکمی درگیر امتحانم شدم
ایشالا همین روزا یکمی وقت مناسب گیر بیاد میام

معصومه عمه پرهام یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ق.ظ http://parham088.blogfa.com/

سلام.چه عجب...
قربون پرهام ناز مو طلایی...
مامانی زود به زود از اپ کن لطفا

سمیرا مامان شاینا سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://shainajoon.persianblog.ir/

الهام جون وبلاگتون هم مبارکه.
ممنون از لطفتون . امیدوارم که تولد شاینا جون به شما خوش گذشته باشه.
آفرین به آقا پرهام چه پارکینگ قشنگی و هم چه کاردستی های قشنگی درست کرده .

حامد رحمانی یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ

سلام الی جون ! ممنون از اینکه زحمت میکشی و وبلاگ پرهام جون رو مینویسی ! خسته نباشی باز هم ممنون دوستون دارم همیشه

فهیمه مامان پرهام یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ

هم عکسا و هم کاردستی ها خیلی قشنگ بود
خب حالا که آپ کردی، تا کی می خوای کم پیدا بشی دوباره؟؟؟؟؟؟؟

نه دیگه زود میام

فهیمه مامان پرهام یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ب.ظ

من واقعا" نمی دونم این صندوق پستی کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چجوری رمزمو برات بزارم؟
دیروز هم نتونستم
منظورت همون ایمیلی ِ که کنار نظراته؟

خاله اسی یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:24 ب.ظ

عزیز دلم ماشالا خیلی بزرگ شده.از طرف من یه ماچ محکم بکنش.جالبه که هر چقدر بزرگ میشه از تقسی . شیطنت چشاش کم نمیشه

نلی یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ

عزیزم پرهام کوچولوی موطلائی. ایشالا که همیشه موفق باشی گلم

آزاده و آتیلا شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.atila1387.blogsky.com

سلام. به به ... میبینم که ما خواهرا زرنگ شدیم و وبلاگ این وروجکها رو به روز کردیم.
ولی خداییش بیا قول بدیم که این دفترچه خاطرات مجازی رو زود به زود به روز کنیم.
در ضمن کاردستی های پرگلی هم خیلی خلاقانه و قشنگ بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد